درساندرسان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

درسان از رویا تا واقعیت

دخترکم.....

دخترم دردانه ی زیبایم عزیز تر از جانم پاره ی تنم دوستت دارم ...  صدای دلنوازت را نگاههای معصومانه ات را شیطنت های کودکانه ات را اشک های بی کینه ات را دل پاک و مهربانت را   همه را دوست دارم می دانی... تو مژدگانی همه ی مهربانی های عالمی تو بهترین همدم و مونس و  با محبت ترین پرستار عالمی تو ارزنده ترین هدیه ی خدا بر روی زمینی و در یک کلام تو رحمت کاملی تو را با همه ی وجود دوست می دارم دخترم همیشه  خوب باش و خوب بمان   ...
27 مهر 1392

فرشته من بدان که....

دو سال است واندیست که نتوانستم به اندازه کافی بخوابم .... دو سال است و اندیست که نتوانستم خوب درس بخوانم...... دو سال است و اندیست که نتوانستم خوب تفریح کنم..... دو سال است و اندیست نتوانستم به مسافرت بروم ..... دو سال است و اندیست نتوانستم اوقات فراغت خودم را داشته باشم..... دو سال است و اندیست خلوتی برای خودم ندارم.... دو سال است و اندیست خیلی کاراهای مورد علاقه ام را انجام نداده ام...... زیرا..... دو سال است و اندیست کودکی دارم از جنس فرشته ها ..... دو سال است و اندیست یک مادرم ....یک مادر.... تنها مادر است که تمام ندارم ها و ن...
27 مهر 1392

زمان اندک

طول عمر ما، سنّ و سال ماست عرض عمر ما قیل و قال ماست ارتفاع عمر پر و بال ماست حجم عمر ما کمال ماست   انتخاب کن عزیز   ...
27 مهر 1392

دل نوشته های مامانی

دوستت دارم ای تک رویای زندگی من دوستت دارم ای تنها عشق من تو تک چراغ زندگی منی با من بمان تو آن تک واژه زندگی من هستی دوستت دارم ای تنها عشق من تو تک خوشی زندگی منی با من بمان تو آن تک عشق زندگی من هستی دوستت دارم ای تنها عشق من تو تک کلید خوشبختی منی با من بمان تو آن تک یاردوران تنهایی من هستی دوستت دارم ای تنها عشق من تو تک ستاره ی زندگی منی با من بمان تو آن تک نیاز زندگی من هستی دوستت دارم ای تنها عشق من تو تک امید زندگی منی با من بمان تو آن تک آوای زندگی من هستی دوستت دارم ای تنها عشق من تو تک دوست شبهای منی با من بمان تو تک معنی دهنده ’ زندگ...
27 مهر 1392

اولین باری که درسان عروسی رفت

پنجشنبه گذشته دامادی صالح پسر خاله مامان بود و اولین باری بود که درسان می رفت عروسی البته اولین بار که رفتی عروسی دامادی عمو شهاب بود ولی شما تو شکم مامان بودی فدات شم کلی حال کرده بودی وقتی عروس رو دیدی ......   ...
22 مهر 1392

درسان بد اخلاق

همیشه که نمی شه از خوبیهات گفت.... فکر می کنی خیلی خوب بودی اینم یه نمونه از بد اخلاقیات که امروز صبح بود که به علت بستن محکم موهات کلی دادو قال راه انداختی ... تا از خونه اومدیم بیرون حسابی غر زدی می گفتی تو مامان بدی هستی موهامو محکم بستی ؟؟؟؟ حالا من با تو چکار کنم؟؟؟؟     ...
6 مهر 1392

اول مهر سال 92 (درسان در حال رفتن به مهد)

دخترم چند روزی قبل از مهر رفتی مهد کودک فقط روز اول نیم ساعت با مامان رفتی بقیه روزا خودت راهی مهد شدی بدون اینکه بهونه بگیری خیلی خوشحالم که اینقد منطقی هستی ...مهد مادر میری اسم خالتم خاله نجمه است خیلی خوب و مهربونه ...البته اینقد خوبی که کل مهد عاشقت شدن مخصوصاً خاله نازی دوست مامان .هر دفعه که زنگ می زنم کلی از خوبیهات می گه دیروز زنگ زدم گفت : اگه بچه های مهد مثل دختر شما بودن ما هیچ غمی نداشتیم از بس که تو ماهی.... مامانی فدات شه دوست دارم ...
4 مهر 1392